کلاس عشق ما دفتر ندارد... شراب عاشقی ساغر ندارد... بدو گفتم که مجنون تو هستم... آن بی وفا باور ندارد...
از غروب رفتن تو لحظه هایم را شکستم...
زیر باران جدایی با خیال تو نشستم...
بی تو تنها گریه کردم تو شب های بی ستاره...
انتظارت را کشیدم تا برگردی دوباره...
بی تو تنها پشت شیشه روز و شب دل به بارون میسپارم...
من برای گریه هایم چشم هایم را کم میارم...
انتظار باتو بودن مرا از پا درمیاره...
ترس از این دارم که بی تو...
شب های بارونی روکم بیاره...
یه روز یه دختر کوری بود که یه پسره عاشق اون شد...دختره از خدا خواست تا چشمانش را بهش برگردونه تا معشوقشو ببینه... میگذره...دوتا چشم براش پیدا میشه بعد که دختره متوجه میشه پسره کوره,به اون میگه بروووو...از من دور شو...
پسر با ناراحتی ویه قلب شکسته از او دور میشه...
وهمینجور که داشته دور میشده میگه....!
من میمیرم اما مواظب چشام باش